امر سوم: استعمال مجازی

استعمال بر سه قسم است: استعمال حقیقی و استعمال مجازی و استعمال غلط. استعمال حقیقی استعمال لفظ در معنای موضوع له است مثل استعمال لفظ (اسد) در حیوان مفترس در مثال: (رأیت اسداً فی الغابة). استعمال مجازی استعمال یک لفظ در معنای غیر موضوع له مناسب با موضوع له است مثل استعمال لفظ (اسد) در معنای رجل شجاع در مثال: (رأیت اسداً فی المدرسة). استعمال غلط استعمال لفظ در معنای غیر موضوع له است در حالی که مناسبتی با معنای موضوع له نداردمثل استعمال لفظ (اسد) در معنای قمر در مثال: (رأیت اسداً فی السماء). و استعمال کنایی مثل استعمال لفظ (کثیر الرماد) درشخص کریم و جواد در مثال (زید کثیر الرماد) از افراد استعمال حقیقی است.

بحث استعمال مجازی ثمره عملی ندارد ولی بحث دقیقی است و در فهم ما از مباحث الفاظ کمک می کند. در استعمال مجازی هیچ خلافی در مجاز بودن آن نیست و به لحاظ افراد و مصادیقش محل بحث نیست و بحث در تفسیر استعمال مجازی و فارق بین آن و بین استعمال حقیقی است.

ما در دو مقام بحث می کنیم: اول در حقیقت استعمال مجازی و دوم در مصحح استعمال مجازی. 

مقام اول: حقیقت استعمال مجازی

دو نظریه معروف در این مطلب وجود دارد: نظریه مشهور(مجاز لفظی) و نظریه سکاکی(مجاز عقلی).

مشهور قائلند که متکلم گاهی الفاظ را در معانی موضوع له خودشان استعمال می کند و گاهی آن ها را درمعنای غیر موضوع له استعمال می کند که مشابه با معنای موضوع له است مثل اسد در مثال (رأیت اسدا فی المدرسة) که در معنای رجل شجاع استعمال شده است.این استعمال را مجاز لفظی گویند زیرا مستعمل در لفظ تصرف می کند بدین صورت که لفظ را در معنایی استعمال می کند که در آن معنا وضع نشده است و گویا لفظ را در این معنای جدیدی دارد وضع می کند که بین آن و معنای موضوع له تناسب وجود دارد مثلا تناسبشان در مثال به شباهت در شجاعت است.

نظریه دوم نظریه سکاکی است. ایشان قائل بود که ما الفاظ را در معنای خودش استعمال می کنیم. مثلاً وقتی می گوییم: (رأیت اسداً فی الغابة) لفظ (اسد) را در حیوان مفترس استعمال کردیم. در استعمال حقیقی ما لفظ را در مورد فردی استعمال می کنیم که حقیقتاً فرد آن معنا است اما در استعمال مجازی ما لفظ را در مورد فردی استعمال می کنیم که حقیقتاً آن معنا نیست بلکه ادعاءاً ازفرد آن معنا است. در مثال مرئی ما زید است که رجل شجاع است و حقیقتاً از افراد حیوان مفترس نیست اما ادعاءاً از افراد حیوان مفترس است و متکلم این بناء را می گذارد که او فردی از حیوان مفترس است. این مجاز عقلی است زیرا لفظ در معنای خودش استعمال شد و در لفظ تصرفی نشده است و این کار عقل ما است که یک فرد ادعایی برای حیوان مفترس درست کرده است و به اعتبار این ادعاء که کار ذهن و عقل ما است آن را مجاز عقلی می گوییم.

این مطالب بر اساس نظریه رایج در علم اصول است که دلالت لفظیه دلالت تصوری است و اگر دلالت لفظیه را تصدیقیه و به تعهد دانستیم این مطالب تغییر می کند و چیزی به نام معنای مجازی نداریم و به این بر می گردد که وقتی می خواهیم معنای رجل شجاع را با مبالغه ابراز کنیم از لفظ اسد به همراه قرینه دال بر رجل شجاع آن را ابراز می کنیم. 

تحقیق در مسأله: ما با هیچ یک از دو نظر موافق نیستیم. سه عنوان به حقیقت و مجاز متصف می شود که عبارتند از معنا و استعمال و مدلول، لذا گفته می شود: معنا یا حقیقی است یا مجازی است. و گفته می شود: استعمال یا حقیقی است یا مجازی است. و گفته می شود: مدلول یا حقیقی است یا مجازی است. باید این سه عنوان از هم تفکیک شود و ما به ترتیب این سه عنوان را بیان می کنیم.

 

عنوان اول: معنای حقیقی و مجازی 

در علم اصول وقتی برای الفاظ معانی را ذکر می کنند معنای لفظ را به حقیقی و مجازی تقسیم می کنند، مثلاً می گویند: معنای حیوان مفترس برای لفظ اسد معنای حقیقی است و معنای رجل شجاع برای لفظ اسد معنای مجازی است. در کتب لغت الفاظ را با معانی حقیقی و مجازی ذکر می کنند و این دو معنا را از هم تفکیک نمی کنند. زمخشری در کتاب اساس البلاغة معنای حقیقی را از معنای مجازی تفکیک کرده است. در لغت نویسی جدید این امر متداول شده است که معنای مجازی و معنای کنایی را مشخص می کنند و برای آن علامتی قرار می دهند و برای معنای حقیقی علامتی ذکر نمی کنند.

معنای حقیقی معنایی است که لفظ برای آن وضع شده است و معنای مجازی معنایی است که لفظ برای آن معنا وضع نشده است ولی با معنای موضوع له تناسب دارد به شرط این که کاربرد این لفظ برای فردی از افراد آن معنا باید صحت عرفیه داشته باشد و مستهجن نباشد.توضیح صحت عرفیه در آینده خواهد آمد.

با توجه به مطالب مذکور روشن می شود که أولاً معنای حقیقی و مجازی را به لحاظ یک لفظ مشخصی مثل لفظ اسد می سنجند و ثانیاً معنای حقیقی و مجازی در الفاظی می آید که وضع به تسمیه دارند نه وضع به علامیت مثل حروف و هیئات. و ثالثاً معنای کنایی قسم مستقلی در مقابل معنای حقیقی و مجازی نیست و بیانش در آینده خواهد آمد.

اما استعمال، رایج است که استعمال را به حقیقی ومجازی تقسیم می کنند. الفاظی که تلفظ می کنیم گاهی کلمه هستند مثل (زید) و (انسان) در مثال (زید انسان) و گاهی جمله ناقص هستند مثل (کتاب زید) و (الرجل العالم) و گاهی کلام است مثل (زید عادل) که یک لفظ است و کلام است و در حکمت اتصال مساوق با وحدت است. استعمال را در هر سه مورد به کار می برند. منتهی در بین اهل بلاغت استعمالی متصف به حقیقت و مجاز می شود که متعلق آن یک کلمه باشد. مثلاً وقتی می گوییم: (رأیت اسداً فی الغابة) می گوییم: استعمال کلمه اسد حقیقی است و نمی گوییم: استعمال (رأیت اسدا فی الغابة) استعمال حقیقی است. همیشه این طور نیست که هر استعمالی این تقسیم را داشته باشد. مثلاً در (عدالة زید) نمی گوییم که این استعمال حقیقی است یا مجازی است کما این در (زید عادل) هم نمی گوییم این استعمال حقیقی است یا مجازی است ولی در مفردات کلام آن را می گوییم. تمام تمرکز اصولیین در استعمال است و باید ببینیم فارق بین استعمال مجازی مثل استعمال لفظ اسد در رجل شجاع در مثال (رأیت اسدا فی المدرسة) - و استعمال حقیقی مثل استعمال لفظ اسد در حیوان مفترس در مثال (رأیت اسدا فی الغابة) - چیست؟ مرحوم آخوند این بحث را در استعمال لفظ در اکثر از یک معنا مطرح کرده است. 

تعریفاتی که علمای اصول از استعمال بیان کرده اند در بحث استعمال لفظ در اکثر از یک معنا می آید و باید دانست که هر تلفظ و ایجاد لفظی استعمال نیست. تعریف جامع استعمال (ایجاد اللفظ بما هو سبب لحضور صورة المعنی) است، یعنی هر گاه ما لفظی را از آن حیث که سبب برای حضور صورت معنا است ایجاد کنیم استعمال می شود.

در نزد مشهور وقتی شخص لافظ لفظی مثل (زید) را در خارج ایجاد می کند لفظ ملفوظ سبب (فعلی در جایی که مخاطبی وجود دارد، یا شأنی که مخاطبی وجود ندارد) برای ایجاد لفظ مسموع (زید) در ذهن سامع می شود و وقتی لفظ مسموع در ذهن سامع ایجاد شد صورت معنای آن لفظ در ذهن سامع حاضرمی شود یعنی سامع معنای آن لفظ را تصور می کند.

گفتیم که استعمال یا حقیقی است یا مجازی است. در نزد مشهور فارق بین این دو استعمال این است که ایجاد لفظ اگر ایجاد لفظ بما هو سبب لحضور صورة المعنی الحقیقی باشد استعمال حقیقی می شود و ایجاد لفظ بما هو سبب لحضور صورة المعنی المجازی استعمال مجازی می شود. البته سببیت در استعمال مجازی ناقصه است و جزء السبب است و جزء دیگرش قرینه است. بنابراین فارق بین این دو استعمال به معنایی (حقیقی یا مجازی) برمی گردد که می خواهیم صورتش را در ذهن سامع حاضرکنیم.

در نزد سکاکی صورت معنایی ازلفظ که در ذهن سامع ایجاد می شود فقط معنای حقیقی است و فارق بین استعمال حقیقی و مجازی این است که استعمال مجاز دارای یک ضمیمه است و آن ضمیمه ادعای فردیت یک شیء که در واقع از افراد معنای حقیقی نیست-  درافراد معنای حقیقی است.

اشکال بر نظر مشهور: بنابرمبنای مشهوردر هر قضیه ای سه قضیه داریم: قضیه ملفوظه و مسموعه و معقوله. وقتی متکلم قضیه ملفوظه را ایجاد می کند قضیه ملفوظه قضیه مسموعه را ایجاد می کند و قضیه مسموعه قضیه معقوله را ایجاد می کند. ما قضیه ملفوظه و معقوله را قبول نکرده ایم و معتقدیم که تمام قضیه همان قضیه مسموعه شرطی شده است و معنا ندارد که بگوییم استعمال حقیقی است یا مجازی است و فرض این است که لفظ اسد با معنای حیوان مفترس شرطی شده است و حقیقت انتقال ذهن از معنای حقیقی به معنای مجازی در بحث مدلول خواهد آمد.

بنابرنظر مشهور سراغ قضیه مسموعه و معقوله می رویم قضیه معقوله فعل ارادی سامع نیست و این انتقال بین لفظ مسموع و صورت معنایی که با آن لفظ انس و قرن اکید بر قرار شده است وجود دارد و با شنیدن لفظ اسد بلافاصله صورت معنای حیوان مفترس در ذهن سامع حاضر می شود.

گفته نشود که مجموع لفظ اسد و قرینه (فی المدرسة) موجب انتقال به معنای مجازی می شود، زیرا اولاً نوعاً قرینه بعد از لفظ مجاز ذکر می شود، و ثانیاً روی نظر مشهور مجموع قرینه و ذو القرینه دو تصور در قضیه معقوله دارد ولی مرحوم آقای صدر قائل به وجود یک تصور درآن است. بنابراین همین که لفظ مسموع در ذهن حاضر می شود همان معنایی که این لفظ با آن انس دارد در ذهن حاضر می شود.

اشکال بر نظر سکاکی: أولاً این نظر خلاف وجدان عرفی ما است این که متکلم ادعا کند که رجل شجاع از افراد حیوان مفترس است و ثانیاً این که فارق بین استعمال حقیقی و مجازی فقط یک ادعا باشد کالحجر فی جنب الانسان است، چون ضمیمه بر دو قسم است گاهی می گوییم: (زید العالم) که در این صورت علم به زید خصوصیتی می دهد و گاهی می گوییم: (زید پول دار) که پول دار بودن در نفس زید خصوصیتی را ایجاد نمی کند و صرف یک اعتبار است. ادعایی که مرحوم سکاکی در معنای مجازی مطرح کرده است از قبیل مثال دوم است و کلامش به نفی معنای مجازی برمی گردد.

فارق بین این دو استعمال در نظر مختار در محکی است و فرقی در موضوع له و مستعمل فیه ندارند. الفاظی که در یک زبان به کار می بریم یا وضع به تسمیه دارند و یا وضع به علامیت دارند. در الفاظی که وضع به تسمیه دارند عنصری به نام محکی داریم.

در الفاظی که وضع آن ها به تسمیه است چهار عنصر داریم: اسم و معنا و مسما و مصداق. اسم لفظی است که برای یک معنا وضع شده است و معنا عبارت از مسما است و مفهوم عبارت از صورت معنا در ذهن است و مصداق امری است که مفهوم برآن صدق می کند یعنی بر آن قابل حمل است مثلاً لفظ (انسان) برای طبیعتی وضع شده است و به آن اسم می گویند و آن طبیعتی که این اسم برای آن وضع شده استمعنا یا مسما است. صورت این معنا در ذهن مفهوم است و آن شیئی که آن مفهوم بر آن صدق می کند مصداق است پس زید و عمرو و بکر مصادیق مفهوم انسان هستند و اگر آن را به معنا بسنجیم فرد گفته می شود و فرقی نمی کند که مصداق آن در عالم وجود باشد مثل مفهوم انسان که مصداق حقیقی دارد یا مصداق آن فرضی باشد مثل مصداق شریک الباری- یا لفظ زید که اسم شخصی قرار گرفته است. لفظ زید اسم این شخص است و معنا همان ذات شخصی است که اسم او زید شده است و صورت ذهنی آن مفهوم زید است و مصداق زید زید خارجی است و در معنای خاص دائماً بین معنا و مصداق وحدت است و در معنای عام دائماً بین مصداق و معنا تباین است.

ما عنصر پنجمی داریم که با این ها تفاوت دارد. وقتی ما لفظی را که وضع به تسمیه دارد در جمله ای استعمال می کنیم در ذهن خود با این لفظ به امری اشاره می کنیم و مشارالیه به عنوان یا مفهوم یا به لفظ را محکی می گوییم. مثلاً در (رأیت انساناً صباح الیوم) در لفظ (انسان) اسم ومعنا و مفهوم و مصداق را داریم ولی در این مثال به هیچ یک از این ها اشاره نداریم چون داریم به فرد معین و مصداق مشخص اشاره می کنیم که زید باشد و این مثال با (أکرم انساناً) فرق دارد چون در مثال دوم (انساناً) به فرد مردد اشاره دارد. در مثال اول مشارالیه ذهنی را محکی می گویند و اگرچه دائماً یک لفظ را به کار می بریم ولی مشارالیه آن بسیارمتعدد است. وقتی می گوییم: (الانسان اسم) محکی و مشارالیه (الانسان) اسم است یا وقتی می گوییم: (الانسان نوع من انواع الحیوان) محکی و مشارالیه (الانسان) معنای انسان است و وقتی می گوییم: (الانسان کلی) محکی و مشارالیه آن مفهوم الانسان است، چون کلی و جزیی فقط وصف مفهومند یا وقتیمی گوییم: (الانسان یموت) محکی و مشارالیه الانسان همه مصادیق آن است و وقتی می گوییم: (رأیت انساناً صباح الیوم) محکی و مشارالیه یک انسان معین است. و وقتی می گوییم: (أکرم انساناً) محکی و مشارالیه آن فرد مردد است. در تمام این موارد استعمال فقط از یک کلمه استفاده کردیم و آن لفظ (الانسان) است و نکته مهم این است که در محاورات محکی را تشخیص دهیم و این در بحث عوان مطلق و عام می آید که مشارالیه ذهنی و محکی آن چیست.

در مباحث الفاظ محکی مهمتر از لفظ و معنا است. وقتی لافظ  لفظی را به کار می برد لفظ و معنا را لحاظ می کند منتهی لحاظش نسبت به لفظ و معنا لحاظ مرآتی است، یعنی تمام توجه و التفات به محکی و مشارالیه است پس لحاظ متکلم نسبت به محکی استقلالی است ولی لحاظ آن نسبت به لفظ و معنا لحاظ و التفات آلی است. وقتی می گوییم: (رأیت أسداً فی الغابة) محکی لفظ (اسد) فردی معین از افراد معنای حقیقی اسد است و وقتی می گوییم: (رأیت اسداً فی المدرسة) محکی و مشارالیه (اسد) فردی معین از افراد معنای مجازی اسد است پس (اسد) دارای دو معنا است: معنای حقیقی و معنای مجازی، و وقتی لافظ این کلمه را استعمال می کند دائماً معنای حقیقی مستعمل فیه است ولی محکی این لفظ گاهی فردی از افراد معنای حقیقی است و گاهی فردی از افراد معنای مجازی است پس تمام اختلاف بین دو استعمال در محکی است نه در معنا و مستعمل فیه. و اختلافی که بین دو استعمال می بینیم از این جا است که لحاظ  متکلم نسبت به معنا در حین استعمال مرآتی است و لحاظش نسبت به محکی برای شخص لافظ استقلالی است و این موجب شد که ما فکر کنیم متکلم الفاظ را در معنای مجازی استعمال کرده است.

 

عنوان سوم: مدلول حقیقی و مجازی

 

مدلول را به مدلول حقیقی و مجازی تقسیم کرده اند. دال و مدلول دائماً در ذهن سامع هستند. علماء مدلول را به سه قسم تقسیم کرده اند: مدلول تصوری و استعمالی و جدی، چون دلالت در اصول بر سه قسم است: دلالت تصوری و تصدیقی استعمالی و تصدیقی جدی. دلالت بدون دال و مدلول نمی شود. در دلالت تصوری مدلول تصوری است و در دلالت استعمالی مدلول تصدیقی استعمالی است و در دلالت جدیه مدلول تصدیقی جدی است. این موضوع هم در بحث عام و خاص و هم دربحث حجیت ظهور مطرح شده است.

مرحوم آقای صدر[3] در بحث حجیت ظهور این مطلب را به طور خلاصه و مرتب مطرح کرده است و نظریه ایشان همان نظریه رایج در علم اصول است. قسم اول دلالت تصوری است. دلالت تصوری عبارت از انتقال ذهن ما از لفظ مسموع به صورت معنا است. مدلول در این دلالت یک تصور است و فرقی نمی کند که لافظ ذی شعور باشد یا فاقد شعور باشد، همین که لفظ انسان را شنیدیم صورت معنای آن در ذهن ما حاضر می شود. قسم دوم دلالت استعمالیه است. وقتی فرد ذی شعور لفظی را القاء می کند برای ما این تصدیق حاصل می شود که متکلم اخطار یا تفهیم این معنا را به ما و ذهن ما اراده کرده است. وقتی متکلم می گوید: (انسان)، ما تصدیق می کنیم که او اخطار یا تفهیم معنای انسان را به ما و ذهن ما اراده کرده است. این دلالت استعمالی اخص از دلالت تصوری است، زیرا دلالت تصوری هم از لافظ ذی شعور و هم از فاقد شعور حاصل می شود ولی دلالت استعمالی فقط از لافظ ذی شعور حاصل می شود. قسم سوم دلالت جدیه است. در این دلالت ما متوجه می شویم که لافظ در تفهیم این معنا جدی است و در مقام هزل نیست و مدلول آن یک تصدیق است. در دلالت تصوری دال خود لفظ است و دال در دلالت استعمالی و جدی لفظ نیست بلکه ظهور حال لافظ است. وقتی می گوییم: (زید انسان) در آن هفت دلالت وجود دارد؛ سه دلالت تصوری است و سه دلالت استعمالی است و یک دلالت جدی است. سه دلالت تصوری عبارتند از: دلالت کلمه زید و کلمه انسان و دلالت هیئت بر معنای خودشان – یعنی این سه دلالت تصدیقی نیستند و الا هیئت دلالت بر نسبت می کند و دلالت تصوری ندارد- و دلالت استعمالی عبارتند از: ظهور حال متکلم نسبت به تلفظ زید و تلفظ انسان و تلفظ به این هیئت و در هر یک اراده تفهیم آن را نموده است. دلالت هفتم عبارت از دلالت مجموع (زید انسان) است بر این که متکلم نسبت به این اخبار خود جدیت دارد و هازل نیست.

مشهور قائلند که مدلول لفظ (اسد) در مثال ( رأیت اسداً فی الغابة) حقیقی است و در (رأیت اسداً فی المدرسة) مجازی است. سؤال این است که در کدامیک از این هفت مدلول جابجای وتصرف شده است؟

مرحوم آقای صدر توضیحی دارد و ظاهرش این است که نظر رایج نیز همین است. ایشان در دو موضع دو حرف مختلف دارد؛ یکی در بحث حقیقت و مجاز است و دیگری در بحث ظهور است. ایشان در بحث حقیقت و مجاز[4] فرمود: مدلول حقیقی ومجازی در یکی از سه مدلول تصوری جابجا می شود، یعنی مدلول تصوری (اسد) در جمله اول حیوان مفترس و در جمله دوم رجل شجاع است و به تبع این جابجایی، یکی از مدالیل استعمالی نیز جابجا می شود پس در میان هفت مدلول، دو مدلول جابجا می شود. وقتی ما لفظ (اسد) را در جمله اول می شنویم معنای حیوان مفترس به ذهن ما می آید و متوجه می شویم که متکلم تفهیم این معنا را اراده کرده است و در جمله دوم رجل شجاع به ذهن ما می آید و متوجه می شویم که متکلم تفهیم این معنا را اراده کرده است. ایشان در بحث ظهور این مطلب را عوض نمود و ظاهر کلامش این است که مدلول حقیقی و مجازی فقط در مدلول استعمالی جابجا می شوند و در مدلول تصوری یکسانند. ایشان بعد از بیان اقسام مدلول وارد در بحث قرینه می شود و قرینه دائماً در مدلول استعمالی تصرف می کند نه در مدلول تصوری و نه در مدلول جدی. وقتی قرینه (فی المدرسة) ذکر می شود مدلول تصوری لفظ (اسد) همان حیوان مفترس است ولی مدلول استعمالی آن تصدیق به این است که متکلم تفهیم معنای رجل شجاع را اراده کرده است و این به خاطر وجود قرینه (فی المدرسة) است.

توجیه تنافی ظاهری این دو کلام از مرحوم آقای صدر این است ایشان که در بحث ظهور این قرینه را ذکر کرد یا از قرینه مجاز غافل بود و یا کلامش ناظر به قرینه مجاز نبود بلکه ناظر به قرینه تقیید و تخصیص یا قرینه هزل بود.

 

[1]  الکفایة / ص 12

[2]  البحوث / ج 1 /

[3]  البحوث / ج 4 / ص 266

[4]  البحوث / ج 1 / ص 121